حرفای زیادی هست ولی باید هول هولکی بنویسم. خیلی دلم میخواد یه کش اساسی به بدنم بدم و بدنمو از این کرختی در بیارم. خانم هم اینطور حسی داره مدام. شاید از نداشتن تفریح و ورزش و تنوع تو زندگیمون هست/// چرا هول هولکی؟ چون قرار گذاشتم الانا برم خونه برای نهار و حمومی که بقول خانم دو سه روزه نیت کردم برم ولی قسمت نمیشه یا خسته ام و...، بعدشم ساعت 3.5 شاید بریم مرکز استان تا کارامونو بکنیم و اونم یکم خرید مرید کفش و مانتوی اداری و اینا داره بکنه، منم کارای مغازمو روال کنم... ولی شدیدا دلم نوشتن میخواست.
اولا بیشتر از هرچیز دلم میخواس اینم بنویسم لابلای همه پستای قبلی، که رابطمون خداروشکر بهتره به نسبت قبل. بیشتر باهمیم خوبتریم و بیشتر خوبیم باهم و آرامش بینمون بهتره خداروشکر. دلم میخواست بجای ناراحتیای ریز روزمره بیام این موضوع رو بولد کنم توی وبم و بابتش شکرگزار باشم و بیشتر جذبش کنم...
دلیلشم یه مقدارایی نسبت میدم به اینکه خودم یه اصلاحاتی رو خودم کردم از نظر معنوی! و هنوز جا داره و باید تمام و قاطع بشه ...یکم زمان میدم بهش...لغزشهایی هم هست که امیدوارم و از خدا میخوام تمام بشن و به ثبات دل و قلب و عقل و ایمان برسم و قدم هام استوار بشه ...اونوقت بنظرم قطعا شیرینی زندگیم بیشتر میشه///
الان دارم مینویسم ولی اون حسی که میخوام رو بهم نمیده...کاش زودتر شروع میکردم نوشتن تا با آرامش بیشتری مینوشتم و بیشتر مینوشتم. (همچنین دلم میخواد آهنگ وبمو عوض کنم و موضوعشو بهتر کنم چون اونم نشانگر اوضاع ناخوب زندگیمون بوده و دلم میخواد تغییرش بدم و این پست و آهنگ و... شروع تغییرات خوب و رسیدن شیرینی های زندگیم باشن و من بعد همش خوبیا و مثبتای زندگیمو بیارم اینجا بنویسم...البته، شاید بخوام یکم رک تر، واقعی تر، بدون ترس از قضاوت بنویسم و خود واقعیم باشم و برای اصلاح و بهتر شدنم بنویسم و تلاش کنم...)
یادم باشه ادامه این پستو راجع به کار و مغازه و مشتری و قلیون کشیدن و فعالیت جنسی و...ام بنویسم وکامل کنم، البته شاید با رمز و ادامه ی پست. بیشتر به نیت ثبتش برای خودم و اگه کسیم رمز خواست میدم، ولی نمیخوام عمومی رو صفحم باشه، هشتگای پست رو هم بنویسم