نیاز به نوشتن
پر از نوشتن بودم این چند روزه
حسهای متفاوت و متناقض خوب و بدی داشتم که دوس داشتم بنویسمشون و دربارشون حرف بزنم
ولی کما فی السابق، فرصت نمیشد. یا مشغول کارهای دیگه میشدم...
شاید (مثل همیشه)، اومدم نوشتم بعضی هاشون رو.
ولی برای الان، همین بس که حالم خوبه
یه سری گره های ذهنی ازم باز شدن
ی سری چیزارو پاک سازی کردم که کمک کننده بودن
دارم سعی میکنم یه ورژن خوبتری از خودم بالا بیارم. یه سری کارهای قدیمی که میکردم رو دیگه نکنم، یه سری کارارو میکردم و ترک کرده بودم الان باز میخوام بکنم. مثل کتاب خوندن. خوبتر بودن اخلاق و رفتار و... . ورزش کردن. و...
یه سری آدمها کارها و... رو پاک کنم از زندگیم...
روال کردن مغازه و ماشین و... اها درست کردن کارهای ماشین هم خوب بود...یه سری خورده کاری زیاد بود مونده بود هی داشت فکرمو بهم میریخت و این حسو بهم میداد که خیلی درگیروار دارم زندگی میکنم حتی به ماشینمم نمیتونم رسیدگی کنم که دائم زیر پامه. اونارو تا حدودای خوبی مرتفع بنمودم. یکم دیگه هست فعلا.
دو سه تا کار مالی هم هست که اونام انشالا اوکی پیش میرن. میام مینویسم چیا هستن.