مرد نوشت

روز زن

جمعه ۱۴۰۲/۱۰/۱۵، 0:59

این پست، کامنتی بود که تو وب یکی از دوستان گذاشتم، بعدش ترجیح دادم تو وب خودمم ثبتش کنم بمونه. باشد که پر تکرار باشد این دست پست ها

«منم بعد اینکه یکی دو روز قبل روز زن، شام رفتیم یه باغ رستورانی با پسرخالم و زنش، و روز زنم براش گل گرفتم (بقول خودش دیگه از فاز روز زن بیرون اومده بود چون فکر میکرد همین که تو این وضعِ یکم دستنگی، حالا همین کافی بوده و خیلی انتظار نداره) خیلی خوشحال شد و ذوق کرد، قبل از رسیدن به خونه و دادن گل هم براش یه تومن ریختم به حسابش (راستش، هم نمیدونستم چی میخواد الان دقیق هم فرصت نشده بود ولی میدونستم میخواد یه کاپشن یا پافر بخره از جایی که خوشش اومده)، ندونست من ریختم فکر کرد معوقه اداره اش هست، بعداز گل و اینکه گفت انتظار نداشته، گفتم این نیست فقط اس ام اس گوشیتم ببین. دید و جاخوردو تشکر کرد بازم ولی یعد دو روز ریختش به حساب خودم باز، گفت فعلا تا سرماه لازمش داریم کاپشنمم ماه بعد اگه تونستیم میخریم نتونستیمم خیلی واجب نیست فعلا [لبخند]
شبشم رفتیم خونه مامان من و جمع بودیم و به مامان و مامان بزرگم کادو دادیم با گل، زنداداشمم بود ما بهش گل دادیم فقط و همه خوشحال شدند. اون شب هردو خیلی راضی بودیم و خوشحال، چون یه صبح تا شب خیلی خوبو‌ رضایت‌بخش و آرام رو پشت سر گذاشته بودیم و همو خوشحال کرده بودیم و خوب بودیم باهم، دعا کردیم کاش همیشه اینطور باشیم.»

نویسنده: مرد متآهل نظرات:
© مرد نوشت